ادراک چیست؟
ادراک چیست؟
ادراک یا درک کردن یعنی برداشت و تفسیر ما از رویدادها یا واقعیت های بیرون، منظورمان از بیرون یعنی بیرون از مغزمان است زیرا مغز ما در هر روز از زندگیمان در حال ساخت واقعیت درونی خودش است که در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد. وقتی تصویر لیوان آب را به افراد مختلف نشان می دهیم هر فرد ادراک متفاوتی دارد یکی نیمه پر را می بیند، یکی نیمه خالی و دیگری جنس لیوان را و ادراک های متفاوت دیگر، می توان گفت مانند اثر انگشت ادراک های هر فرد خاص و متفاوت و در هر لحظه منحصر به فرد اوست.
در اسلاید های زیر متوجه می شوید که چرا ادراک مهم است و چرا باید مردم را درک کنیم؟
روند تشکیل ادراک در مغز
مغز این ماشین پیچیده اصلی ترین کارش حفظ انرژی خودش است، تنها ماشینی در این دنیاست که با سوخت بسیار پایینش هزاران کار در ثانیه انجام می دهد، مغز انسان تنها بیست درصد از انرژی بدن را می گیرد در واقع بیست درصد کالری می سوزاند به همین دلیل تمام تلاشش را می کند تا در مصرف انرژی بهینه باشد اما سوالی که پیش می آید مغز چطور این کار را انجام می دهد در واقع از چه روش هایی استفاده می کند تا انرژی خود را حفظ کند.
سیستم مغز بر پایه اتوماتیک کردن است یعنی تمام رفتارها، مهارت ها یا هر اتفاقی که قرار باشد ما همیشه انجام دهیم را به اتوماتیک تبدیل کند تا انرژی و بقای خود را حفظ کند، وقتی کارها به صورت اتوماتیک درآمدند ما با انرژی کم و بدون فکر کردن و با کیفیت بالایی آنها را انجام می دهیم مثلاً یک مهارتی را در نظر بگیرید که آن را کسب کرده اید مانند نوشتن، روزهای اول سخت بود انرژی و زمان زیادی می برد اما الان خیلی راحت این کار را به صورت اتوماتیک انجام می دهید. در زمینه ادراک هم مغز می کوشد تا درک ما را از واقعیت های بیرون به صورت اتوماتیک کند که به آن«مدل داخلی مغز» می گویند یعنی در طول مدت زندگیمان مدل داخلی در حال ساخت یا تغییر است که هر زمان ما با رویدادهای شبیه به هم مواجه شدیم برداشت ما تقریباً تغییر نمی کند چون بر اساس مدل داخلی مغزمان دنیا را می بینیم در واقع ما واقعیت ها را نمی بینیم واقعیت ساختنی درون مغزمان را می بینیم به همین دلیل است که اغلب افراد درک درستی از رویدادها ندارند و واقعیت خودشان را می بینند.
رویدادهای بیرونی به وسیله حواس پنج گانه وارد اتاق تاریک مغزمان می شود و مغز آنها را با اطلاعات درونی خود مقایسه می کند و در کسری از ثانیه یک تفسیر یا یک ادراک به ما می دهد که آن را به صورت یک احساس یا رفتار بروز می دهیم. کودکی را تصور کنید که برای اولین بار یک اردک پلاستیکی را می بیند یعنی با بینایی یک شی زرد را دیده است، جلو می رود و آن را با حواس لامسه و چشایی و همینطور شنوایی خود می سنجد، اطلاعات از این قرار است که این شی زرده، نرمه، قابل خوردن نیست، وقتی فشارش می دهم صوت می زند و متوجه می شود که این یک وسیله سرگرمی است، مدل داخلی مغز او در حال ساخته شدن است تا دفعه بعدی که این شی را دید دیگر انرژی خود را نگیرد تا آن را وارسی کند، اما این کودک در روز بعد یک شی مشابه آن اردک را می بیند و آن را فشار می دهد که ناگهان اطلاعات وارد شده به مغز تغییر می کند و می بیند که آن اردک با فشار دادن متلاشی شد، مادرش می آید و فتیله ای که بالای سر این اردک بود را روشن می کند و متوجه می شود که این شی یک شمع، شبیه اردک بود اینجا دوباره ادراک کودک یا مدل داخلی مغزش تغییر می کند. دفعه بعد با دیدن این شی دو ادراک متفاوت دارد. این مثال برای درک ما از اشیاء بود اما این کودک بزرگ می شود و یک روز در مدرسه، رفتار بد همکلاسی اش را می بیند که روی دفتر او خط کشیده است با نگرانی و ناراحتی به خانه می آید و داستان را برای مادرش تعریف می کند و مادرش او را با واژه حسادت آشنا می کند یعنی می گوید همکلاسی ات چون به تو حسودی می کند روی دفترت خط کشیده است! از فردا هر کس روی دفترش خط کشید ادراک او بر اساس واقعیت درست بیرونی نیست و می گوید یک حسود دیگر به جمع حسود ها اضافه شد. اگر کسی ناخودآگاه هم، روی دفترش خط کشید او ادراک حسادت را دارد در صورتی که واقعیت را نمی داند و بر اساس واقعیت درونی خودش قضاوت می کند.
ما در هر لحظه با حواس پنج گانه در حال درک محیط و جهان بیرون مغزمان هستیم که این درک و تصور الزاماً دقیق نیست!
خطاهای ادراکی
همانطور که اشاره کردیم مغز اصلی ترین کارش حفظ انرژی است یکی از کارهایی که منجر به حفظ انرژی می شود خطاهای ادراکی است که اینجا به دو مورد مهم آن یعنی اثرهاله ای و باورهای حکم ساز اشاره می کنیم.
خطای اول: اثرهاله ای چیست؟
اثرهاله ای یعنی وقتی یک ویژگی خوب و یا بد را در یک شی یا فرد می بینیم آن ویژگی را به سایر ویژگی های آن شی یا فرد تعمیم می دهیم، مثلاً فردی خوش تیپ را می بینید با خود می گویید احتمالاً پولدار هم هست، احتمالاً کار خوبی هم دارد، احتمالاً ماشین گران قیمتی دارد و… که متاسفانه در شبکه های اجتماعی این اتفاق زیاد رخ می دهد با دیدن یک پست خطای اثر هاله ای شروع به فعالیت می کند. این اتفاق برعکس هم رخ می دهد فرض کنید در اولین برخورد با شخصی متوجه یک خصوصیت بد می شوید شاید با خود بگویید او دیگر کسی نیست که من بخواهم با او در ارتباط باشم. یا مثلاٌ در یک شهر غریب هستید و می خواهید از یک رستوران غذا تهیه کنید، تابلوی آن رستوران بسیار بد طراحی شده یا اینکه یک تابلوی زنگ زده و بد ترکیب است، خطای اثر هاله ای می گوید احتمالاً غذای خوشمزه ای هم ندارد یا بهداشت را رعایت نمی کنند پس از آن رستوران خرید نمی کنید. اما اگر جلوی همین رستوران صفی طولانی از افراد بود آن موقع دیگر داستان و ادراکمان تغییر می کرد.
خطای دوم: باورهای حکم ساز
باورهای حکم ساز یا لیبل زن که جزئی از مدل داخلی مغز ما هستند سریع بازخورد می دهند مثلاً به فردی می گوییم: آیا شریک کاری خوب است؟ فوری می گوید اگر شریک خوب بود خدا هم شریک داشت که این ادراک از مدل داخلی مغزش می آید که با صحبت های افراد، دیده ها و تجربیاتش در طول زندگی شکل گرفته است یا وقتی واژه «مَردم» را می شنود می گوید همه دزدن یا همه کلاهبردار شده اند.
ادراک چگونه رخ می دهد؟
اطلاعات یک رویداد بیرونی به وسیله حواس پنج گانه وارد مغز ما می شوند و از فیلترهای ذهنی ما که همان باورهای ماست رد می شود و از گذرگاه دنیای مطلوبمان که همان ارزش ها، اشیاء یا افراد دوست داشتی مان هستند عبور می کند و در نهایت یک رفتار یا احساس از ما سر می زند.
مثلاً تصور کنید که در بانک روی صندلی نشسته اید تا نوبت شما شود در زمان انتظار افراد گوناگونی را می بینید یعنی با حس بینایی خود اطلاعات به مغزتان وارد می شود و هر کسی را از روی تیپش درک و یا قضاوت می کنید که این ادراک قطعاً بر اساس مدل داخلی مغزتان صورت می گیرد، در همین حین فردی با لباس کهنه و پاره وارد می شود که نظر اکثریت را به خود جلب می کند در دید اول شاید با خود بگویید: که شاید این شخص بیبضاعت است (خطای اثر هاله ای) اما جلو که می آید متوجه باند پولی که در دستش هست می شوید و همینطور متوجه اشتباه خود که فکر کردید یک بیبضاعت است! این فرد در کنار شما می نشیند که ناگهان از طریق حس بویایی اطلاعاتی جدید وارد مغزتان می شود، یک بوی خیلی بد که قابل تحمل نیست احتمال می دهید بوی عرق باشد همان موقع می گوییم چقدر بی نزاکت است(خطای باورهای حکم ساز یا لیبل زن).
بیایید این داستان را با سیستم مغز بررسی کنیم رویداد این است که آن فرد با آن لباس کهنه و بوی بد کنار شما می نشیند و همان لحظه ادراک ما این است که او فردی بی نزاکت است، لیبلی که تحت عنوان بی نزاکت به آن فرد می چسبانیم از همان فیلترهای ذهنی و باورهای حکم ساز ما می آید و این بوی بد جزو دنیای مطلوب ما نیست! پس اگر بخواهیم مطالب را تا اینجا خلاصه کنیم افراد یک رویداد بیرونی را مشاهده می کنند که اطلاعات این رویداد توسط حواس پنج گانه وارد مغز می شود و پس از عبور از فیلترهای ذهنی و دنیای مطلوب، فرد یک تفسیر و برداشت از آن رویداد دارد که به صورت رفتار یا احساس بروز می دهد.
چگونه ادراک درستی داشته باشیم؟
حواس متفاوت را درگیر کنید:
برای رسیدن به درک درست، مغز ما نیاز دارد جریان گوناگونی از داده های حسی را دریافت کند و آنها را با هم مقایسه کند، مثال آن فردی که وارد بانک شد را بیاد آورید موقع ورود به بانک تنها به یک حس اکتفا کردید که نتیجه اش این شد که او فردی بی بظاعت است وقتی کنار شما نشست با حس بویایی لیبل بی نزاکت به او زده شد اما اگر حس شنوایی را هم به کار گرفته بودیم در واقع داستان زندگی او را می شنیدیم که آن فرد از صبح تا پاسی از شب در یک کارگاه سخت مشغول کار است آیا دیگر او را بی نزاکت می دانستیم؟ خیر، او اکنون یک کارگر با برچسب پرتلاش است که می کوشد گلیم خود را از آب بکشد. پس با دانستن این مطلب دیگر نباید به افراد برچسب بزنیم و اجازه دهیم باورهای حکم ساز فوری بگویند: فلانی خودخواهه، نفهمه، بی شعوره، بی توجهه و …
وقتی داستان زندگی هر کسی رو بدونی نمی تونی ازش متنفر باشی!
پرسش در مورد ادراک دیگران
بسیاری از اختلاف ادراک های ما به دلیل متفاوت بودن اطلاعت، ارزش ها و خواسته های هر فرد است، دومین کاری که می توانیم انجام بدهیم تا از این تفاوت آگاه شویم سوال پرسیدن است. پرسش در مورد ادراک دیگران به قصد آگاهی و یادگیری، مثلاً یکی از دوستان شما پشت سر شخصی که شما می شناسید در حال قضاوت کردن است اما این قضاوت از نظر شما نادرست است! و می دانید که شاید مدل داخلی مغزش در حال صحبت با شماست! و از واقعیت آن قضیه باخیر نیست! به او بگویید گفته های شما را شنیدم اما اگر موافق باشید از زبان خود او داستان زندگی اش را بشنویم و بعد او را قضاوت کنیم. بسیاری از افراد را دیده ام که تنها با دیدن یک فریم از زندگی شخص آن را طوری قضاوت می کنند که گویی با آن زندگی می کنند و در 24ساعت شبانه روز با او هستند، لطفاً به ادراک های خود آگاه باشیم و سعی کنیم قبل از قضاوت، اطلاعات را از سایر حواس وارد مغز کنیم، خواهید دید که واقعیت چیز دیگریست! زیرا ما دنیا را جوری درک می کنیم که قبلاً برای ما مفید بوده است و یا مغزمان فکر می کند مفید است.
دیدگاهتان را بنویسید